نوع مقاله : علمی-پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری تخصصی معماری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد رشت، رشت، ایران.
2 استادیار دانشکده معماری و هنر، دانشگاه گیلان، گیلان، ایران
3 استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت
چکیده
محلههای شهری با توجه به خاطرات فردی و جمعی در ذهن شهروندان منطقه جایگاه ویژهای دارند. ازاین رو، مفهوم سکونت و شکلگیری آن در رابطه انسان با مکان، با برآورده شدن نیازها و رفتارهای انسان ارتباط تنگاتنگی دارد. در این رابطه هویت به مثابه بخشی از احراز حسِ بودن و تعلق از ضرورت هایی میباشد که لازم است در طراحی محیطهای سکونتی مورد توجه قرار گیرد. هدف کلی از پژوهش حاضر، شناخت عناصر مؤثر در ایجاد حس تعلق به مکان، به منظور رهیافتی جهت حفظ هویت واحدهای مسکونی در محله شهری است. این مطالعه بهصورت موردی در محله قدیمی و با ارزش ساغریسازان رشت صورت پذیرفت. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی، برمبنای استدلال منطقی و با استفاده از راهبرد ترکیبی (کیفی- کمّی) است. برای بررسی خانهها و بناهای بومی مورد مطالعه، پرسشنامه سنجش شاخص ها تهیه و تنظیم و در بین 47 ساکنین این بافت قدیمی توزیع گردید ، سپس اطلاعات جمع آوری شده با نرم افزار SPSS تحلیل شدند. ارزیابی نتایج حاکی از وابستگی معنادار ساکنین در واحدهای مسکونی قدیمی، نسبت به آپارتمانسازیهای جدید در محله ساغریسازان است. از جمله علل این قضیه عبارتند از: مشکلات اقتصادی، فرهنگی و زیرساختی موجود در بافت قدیم، یکنواختی محیط و بلندمرتبه سازی، کاهش هویت بومی، فقدان حس زندگی جمعی، مهاجرپذیری، فقدان خاطرات جمعی در آپارتماننشینی، عدم اُنس با محیط، تغییر نگرش مردم به زندگی.
تازه های تحقیق
تحلیل و بررسی رابطه تعاملی میان محیط ساخته شده و نیازهای پایه و فرانیازهای کاربران میتواند از جنبههای تازه این تحقیق تلقی گردد.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Measure the sense of belonging to the place and protect the identity of residential units in the urban area. Case study: Old Quarter of Saghrysazan Rasht
نویسندگان [English]
- Mahmoud Ananahad 1
- Hamze Golamalizade 2
- Farzaneh Asadi MalekJahan 3
1 Ph.D. Student of architecture, Islamic Azad University, Rasht Branch, Rasht, Iran.
2 Assistant Prof of Department of Architecture and Art, Guilan University, Guilan, Iran
3 Assistant Professor Islamic Azad University of Rasht Branch
چکیده [English]
Urban neighborhoods have a special place in the minds of the citizens of the region due to individual and collective memories. Hence, the concept of habitation and its formation in the relationship between human and place is closely related to the fulfillment of human needs and behaviors. In this regard, identity is an essential part of the sense of feeling and belonging that need to be considered in the design of residential environments. The general purpose of this study is to identify the elements that affect the sense of belonging to the place in order to approach the identity of residential units in urban neighborhoods. This study was carried out in the old and valuable neighborhood of Saghrysazan Rasht as a case study. The method of this research is descriptive-analytical based on logical reasoning as well as using a mixed strategy (qualitative-quantitative).In order to study indigenous houses and buildings, a questionnaire for measuring indicators was prepared and adjusted, after that it was distributed among 47 residents of this old texture. Then, the collected data were analyzed by SPSS software. The evaluation of the results showed there is a significant dependence among residents of old housing units over new apartments in the Saghrysazan neighborhood. The reasons for this issue included economic, cultural and infrastructure problems in the old texture, uniformity environment and high-rise building, decreasing in indigenous identity, lack of sense of collective life, Immigration, Lack of attachment to the environment, change the attitude of people to life.
کلیدواژهها [English]
- Sense of Belonging
- Identity Place
- Residential Units
- Urban neighborhood
- Saghrysazan Rasht
عدم حس تعلق به مکان[1] تغییرات اساسی در درک انسانها نسبت به مکان و نگرش به محل سکونت خود ایجاد کرده است. فعال سازی تمامی حواس و پاسخگویی به فعالیت های انسانی به لحاظ وجود وجوه معانی دلبستگی به مکان در پیشینه ذهنی انسان از متغییرهای مهم در ضمیر ناخودآگاه جمعی و حس تعلق مکانی ساکنین به زیستگاه انسانی است. مسئله اصلی این است که بیشتر فضاهای معماری و شهری موجود درشهرهای امروزی، فاقد حس مکان و هویت مشخص هستند.در بررسی رابطه فعالیتهای انسانی با مکان، سکونت رابطهای پرمعنا میان انسان و محیط است و در این راستا دو عامل فضا و احساس تعلق که برگرفته از خاطرات فردی و جمعی ساکنین است، عوامل و متغییرهای مهمی در شکلگیری این رابطه پرمعنا درجهت دستیابی به هویت مند بودن ساختار معماری است. عامل اول به تشخیص فضا و عملکردهای فیزیکی و کارایی آن مرتبط است و عامل دوم معطوف به عملکرد ارجائی و احساسی عاطفی محیط میباشد که از آن به حس مکان و احساس تعلق به مکان تعبیر می شود (Schulz, 2008: 34).
در شرایط حاضر، در بهترین حالت، بناهای احداثی در بافت موجود تنها پاسخگوی نیاز به سرپناه کاربران میباشد و توجهی به نیازهای روانشناختی آنها نشده است. به دلیل نبودن کاربر و کارفرما در طراحی واحدهای بنای مسکونی، اغلب به تأمین نیازهای عام زیست شناختی توجه میشود و از پرداختن به نیازهای فراتر، ازجمله احراز هویت بافتهای قدیم باز میمانند. این تنزل کیفیت کالبدی که ناشی از موارد یاد شده در این سکونتگاهها و خدشهدار شدن هویت آنها است، ضرورت شناخت و ساماندهی بافتهای قدیمی را ضروری میسازد (Schulz, 2009: 46). مبانی نظری تحقیق برگرفته ازنظریات نظریهپردازان معماری و شهرسازی در ارتباط با مکان و حس تعلق به مکان است. ازنظر شولتس، پدیدة حس تعلق به مکان مفهومی کلی و کیفی بوده و ساختار مکان، متأثر از مرز/قلمرو، تمرکز/محصوریت، عرصه درونی/عرصه بیرونی، شناسایی و خوانایی است. هدف این تحقیق، شناخت چگونگی حس مکان توسط ساکنین استفاده کننده از مساکن قدیمی باارزش و تفاوت آن در بی هویتی ساختوسازهای جدید بوده است.
لذا، این پرسش مطرح می شود، چه راهکارهایی درجهت ارتقاء حس تعلق ساکنین به مکان سکونت و هویت محله شهری
میتوان اتخاذ نمود؟ نقش حس تعلق شهروندان در استمرار و حفظ هویت بافت موردنظر کدام است؟ پس از بررسی سوالهای تحقیق، در این قسمت لازم است مروری بر پیشینه تحقیق صورت گیرد. همان طور که منابع مختلفی در ادبیات درمورد حس تعلق برای محله وجود دارد، تعلق به مکان بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ انسان و فرهنگ است. بااین حال رفتارشناسان صرفاً از میانه سده 1900 به مطالعه نظاممند روابط فرد- مکان پرداختهاند (.(Scannell & Gifford, 2010: 7
در دهه 1970 میلادی پیوند فرد- مکان موردتوجه طراحان و برنامه ریزان شهری قرار گرفت. رویکرد پدیدارشناختی رِلف[2] که بر تجربه ذهنی مکان، پیوندهای عمیق احساسی و معانی شخصی ساخته از مکان تاکید می نماید و ازنظر شولتس و جنیفر کِراس، پدیدة حس تعلق به مکان مفهومی کیفی است. این تحقیقات همانگونه که مشخص است متکی به روشهای کیفی وکلنگر هستند (Lewicka, 2011: 226). عمدتاً این نوع تحقیقات با تکیه به اطلاعات توضیحی از تجربیات فرد به استقرا پرداخته و سعی میکنند قواعد کلی و عمومی استخراج نمایند. این تحقیقات عمدتاً اکتشافی بوده و محقق تمام دانش قبلی خود راجع به موضوع را کنار گذاشته و در پی شناخت خود پدیده از طریق خودش است (Patterson & Williams, 2006: 371).
درعینحال دیگر نظریهپردازان نیز به بررسی حس جامعه محلی از طریق روشهای کمی پرداختند. این نوع مطالعات غالباً توسط روانشناسان اجتماعی صورت گرفته است. اکثر مطالعات صورت گرفته شده توسط ایشان بر روشهای کمی متکی بوده و محقق با استفاده از اطلاعات کمی به استنتاج و عمومی سازی قواعد میپردازد. شاخصهای اجتماعی و ارزیابی نحوه تعلق و دلبستگی به اجتماع محلی مهمترین موضوعات در این پژوهشها هستند. برایناساس مشخصات فردی، شامل سن و جنس، میزان ارتباط با همسایگان، ریشه خانوادگی، تمایل به مشارکت در امور محلی مهمترین عوامل تأثیرگذار بر حس تعلق به مکان شناخته شدند. روانشناسان محیطی در دهه 1980 درگیر این موضوع شدند، ازآنپس تحقیقات تعلق به مکان بسیار زیاد شده است. برخی تلاشها بر پالایش نگرانیهای مربوط به تعریف متمرکز بودهاند. با توجه به اینکه این مطالعات ریشه در مطالعات تعلق به جامعه محلی داشته است. در نتیجه، تعریف متغیرها و شیوههای تحقیقاتی بیشتر تحت تأثیر مطالعات تعلق به مکان محلی بودهاند؛ بنابراین، در مطالعه تعلق در ابتداء تاکید بر شاخصهای
اجتماعی بهعنوان عوامل تعریف یا پیشبینی تعلق به مکان بوده است و رابطه فرد مکان از سه وجه مردم، مکان و فرآیند ارتباط فرد با مکان تشکیل شده است (Scannell & Gifford, 2010: 9).
همچنین، اساساً نحوه برخورد با موضوع تحقیق که درآن صرفنظر از نیازهای کمی، نیازهای روان شناختی و بدنبال آن رفتارهای شخصی و اجتماعی کاربران ملاک تعیین ویژگیهای محیطی باشد از سابقه کمتری برخوردار است. بهعبارتیدیگر، تحلیل و بررسی رابطه تعاملی میان محیط ساخته شده و نیازهای پایه و فرانیازهای کاربران میتواند از جنبههای تازه این تحقیق تلقی گردد. علاوه برآن، وجود ویژگیهای خاص هر مکان جغرافیایی و تعیین راهکارهای معماری برای آن که با ملاحظه پرهیز از تکرار و اقتباس صورت پذیرد، جنبه های دیگری از خلاقیت و بطبع تازگی را در خود مستتر خواهد داشت.
مبانی نظری
مکان
همواره ابهام گریزناپذیر درارتباط با ماهیت اجزای تشکیلدهنده مکان در کاوشهای نظری وجود داشته است که بروزش موجبی جز سلسله مراتب مکان[3] ها ندارد؛ بهعنوان مثال ممکن است هیچ نشان واضحی دال بر این مطلب وجود نداشته باشد که آیا دو موجودیت از منظر روان شناختی به مثابه یک مکان قلمداد می شوند یا خیر (Canter, 1977: 258). مفهوم میزان تفکیک مکانها نیز این احتمال را مطرح میکند که تشخیص برخی مکان ها، به سبب ماهیت ویژه ایی که دارا می باشند، با توجه به گسترهی تجربیات اکتسابی سهل تر خواهد بود (شکل 1).
شکل 1. تصویر مجازی در مورد ماهیت مکان
Canter, 1977: 258 مأخذ:
ما مکان مدنظرمان را کاملاً شناسایی نخواهیم کرد مگرآنکه بدانیم:
الف) در مکانی معلوم، توقع انجام چه رفتاری میرود یا رفتار وابسته به آن مکان چیست؛
ب) پارامترهای کالبدی آن جایگاه کداماند؛
ج) توضیحات یا تصورات آدمیان درخصوص رفتار آنان محیط کالبدی چیست (Canter, 1977: 263).
پدیده مکان از دیدگاه پدیدار شناسانی چون کریستیان نوربرگ شولتس[4]، بخشی کامل و جدایی ناپذیر از وجود است. در این دیدگاه، مکان چیزی بیش از یک محل انتزاعی است (Partoy, 2008: 34). درواقع، مکان پدیده ای کلی و کیفی است که نمیتوان آن را به هیچ یک از خصوصیات آن، بدون از دست دادن طبیعت واقعیاش کاهش داد (Schulz, 2009: 17). از دیدگاه مارتین هایدگر[5]«مکان» و «رویداد» اکثراً به یک معنا هستند؛ یعنی مکان جایی است که بودن درآن اتفاق می افتد (Relph, 2008: 5). باید به این حقیقت توجه نمود که مکانها همه به نحوی متفاوت از یکدیگر هستند و تجربه هر شخص از یک مکان مشخص است، به طوریکه همواره و ناگزیر تجربهای مخصوص به خود او است.
مکانها به رغم تنوع و گوناگونی جایگاه، خصلت مشترکی دارند که باید آن را همواره مدنظر قرار داد. ضروری است که سلیقههای گوناگون فردی دراینجا عوامل سرنوشت ساز و تعیین کننده ای باشند (Schulz, 2008: 69). بنابراین، میتوان گفت فضای تثبیت شده[6] یکی از راههای اساسی سازماندهی فعالیت های افراد و گروه هاست و شامل جلوه های مادی و همین طور طرح های درونی و پنهانی است که بشر را به هنگام حرکت در پیرامون خود برروی زمین هدایت میکند. ساختمان ها سیمایی از الگوی ثابت هستند اما همین ساختمان ها بهصورت ویژای باهم تلفیق شده و از داخل براساس طرح های فرهنگی معینی تقسیم بندی می شوند. طرح روستاها، شهرک ها، شهرها و مداخله در حومه اتفاقی و تصادفی نبوده بلکه از طراحی که نسبت به زمان و فرهنگ متغییر است پیروی می کنند (Hall, 2008: 125).
نشانههای مکان و هویت نهفته درآن، بدین لحاظ مؤثرند که هم منحصر به فردند و هم بسیار شناخته شده (مثل مسجد جامع اصفهان) یا بدین لحاظ که به نوعی گونه شناسی (تپولوژی) تعلق دارند و نه شکل خاص قراردادی (فون مایس، 1390: 199). هویت یعنی حدی که شخص میتواند یک مکان را بهعنوان مکان متمایزی از سایر مکانها شناخته و یا بازشناسی نماید.
آشنایی زیاد با مکان، درست مانند یک شکل خاص موجب ایجاد حس مکان می گردد. خانه یک نفر با محیط طبیعی و چشم انداز دوران کودکی وی معمولاً بسترها و جایگاههای بسیار مشخص و با هویتی می باشند.
حس تعلق به مکان
مکان عنصر اصلی هویت ساکنان آن است. انسان با شناخت مکان میتواند به شناخت خود نائل شود. مکان، جایی است که ما ادراکی کامل از هستی و بودن در خود خواهیم داشت. براساس «مدل کانتر»[7] مکان، بخشی از فضای ساخته شده یا فضای طبیعی است که نتیجه روابط متقابل سه عامل: 1. رفتارانسانی 2. معانی و مفاهیم 3. مشخصات کالبدی و متمایز بودن، ثابت و پایدار ماندن (تداوم داشتن) و به جمع تعلق داشتن است. مکان و فضا، مهمترین عاملی هستند که این نیازهای هویتی را تأمین میکنند. تعلق به مکان[8] سطح بالاتری از حس مکان است که به منظور بهرهمندی و تدأوم حضور انسان در مکان نقش تعیین کنندهای می یابد. این حس به پیوند فرد با مکان منجر شده و در آن انسان خود را جزئی از مکان میداند (سرمست، 1389: 137).
حس مکان، یک توانایی ادراکی است که میتواند قوای بینایی، شنوایی، لامسه، جنبش و تحرک، بساوایی، تخیل، مقصود و غایت و پیش بینی را با هم درآمیزد (Relph, 2009: 28). کریستیان نوربرگ- شولتس، حس مکان را پدیده ای کلی با ارزشهای ساختاری، فضایی و جوی می داند که انسان ازطریق ادراک جهتیابی و شناسایی به آن نایل میگردد. حس مکان درطول زمان، یک حقیقت زنده باقی مانده است (Partoy, 2008: 122). شولتس، معماری گذشته زندگی بشری را که درآن معانی با مکان پیوند خورده و با وجود سختی زندگی و بی عدالتی اجتماعی، انسانها در مجموع به مکان احساس تعلق می کردند را تأکید میکند و هدف از معماری را ایجاد فضای مرکزی یا فضای هستی که درآن فرد خود را با محیط تطیبق داده و با آن ذات پنداری میکند اعلام میدارد. وی در تعریف ماهیت مکان[9] آن را کلیتی شامل اشیاء عناصر کالبدی ساخته شده و آنچه که در واقع ماهیت یا روح مکان محسوب میشود نامگذاری میکند (فروزنده و مطلبی، 1390: 30). جنیفر کراس[10] سطوح مختلف حس مکان را به شرح زیر برمیشمارد (به منظور سنجش و طیفی کردن حس مکان، محقق هر مرحله ازاین سطوح را امتیازدهی نموده است):
1. بیاعتنایی نسبت به مکان: این سطح، معمولاً در ادبیات حس مکان مورد توجه واقع نمی شود ولی میتواند در سنجش حس مکان مورد استفاده قرار گیرد (1 امتیاز)؛
2. آگاهی از قرارگیری دریک مکان: این سطح هنگامی است که فرد میداند که در یک مکان متمایز زندگی میکند و نمادهای آن مکان را تشخیص میدهد ولی هیچ احساسی که او را به مکان متصل کند، وجود ندارد و در این حالت فرد ممکن است بداند که دریک مکان مستقر است ولی نمیداند که بخشی ازآن مکان است (2 امتیاز)؛
3. تعلق به مکان: در این سطح فرد نه تنها از نام و نمادهای مکان آگاه است بلکه با مکان، احساس بودن و تقدیر مشترک داشتن نیز دارد و در این حالت نمادهای مکان محترم و آنچه برای مکان رُخ می دهد، برای فرد مهم است (3 امتیاز)؛
4. دلبستگی به مکان: در این سطح، فرد ارتباط عاطفی پیچیدهای با مکان دارد. مکان برای او معنا دارد و مکان، محور فردیت است و تجارب جمعی و هویت فرد در ترکیب با معانی و نمادها به مکان شخصیت می دهد (4 امتیاز)؛
5. یکی شدن با اهداف مکان: این سطح، نشان دهنده درآمیختگی و پیوستگی فرد با نیازهای مکان است. در این حالت، فرد اهداف مکان را تشخیص داده و با آنها منطبق شده و از آنها پیروی میکند و در فرد شور، عشق، حمایت و از خودگذشتگی نسبت به مکان وجود دارد (6 امتیاز)؛
6. حضور در مکان: این سطح، به نقش فعال فرد در اجتماع که علت آن تعهد به مکان است، توجه دارد. در مقابل تمامی سطوح قبل که مبنای نظری داشتند، این سطح از رفتارهای واقعی افراد برداشت میشود (6 امتیاز)؛
7. فداکاری برای مکان: این سطح، بالاترین سطح حس مکان است و فرد عمیقترین تعهد را نسبت به مکان دارد و فداکاری زیادی برای گرایشها، ارزشها، آزادیها و رفاه در موقعیتهای مختلف از خود نشان میدهد و در این سطح، آمادگی برای رها کردن علایق فردی و جمعی به دلیل علایق بزرگتر نسبت به مکان وجود دارد (Relph, 2009: 49) (7 امتیاز).
پدیدارشناسان با درنظر گرفتن سه مؤلفه فرم، عملکرد و معنا، در قالب مؤلفههای هویت مکان، حس مکان را بهعنوان جنبه دیگری از هویت که درجهت ارتباط سه مؤلفه مذکور عمل میکند، تلقی مینمایند. ازسوی دیگر، دیدگاهای انتقادی و اثباتگرایی تأکید خود را بر چگونگی تأثیر تفاوتهای اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی درمیان انسانها بر شکلگیری حس مکان قرار میدهند که این امر مبین تأثیر متقابل میان ارزشهای فردی، جمعی، نگرشها و حس مکان میباشد (کلالی و مدیری، 1391: 45).
میتوان گفت، حس مکان به معنای نظم بخشی به مکان در
راستای درک نمادها میباشد که این درک میتواند در مکان زندگی فردی و جمعی به وجود بیاید و با گذر زمان عمیقتر شود. این ارزشها بهصورت فردی و جمعی بر چگونگی حس مکان تأثیر میگذارد و این حس مکان بر ارزشهای فردی در فرهنگ و اجتماع تأثیر خود را نشان میدهد. از مهمترین مفاهیم مرتبط در بیان حس مکان میتوانیم به واژههای مکان دوستی، حس مکان به معنای ویژگی غیرمادی و شخصیت مکان که معنای نزدیکی به روح مکان دارد اشاره کنیم (جدول 1).
جدول1.ابعاد مختلف و عوامل شکلدهنده حس تعلق به مکان
ابعاد مختلف و عوامل شکلدهنده حس تعلق به مکان |
کلیات ابعاد حسی |
آنچه که در مورد ابعاد حس تعلق به مکان ارائه می شود در ارتباط با مکان بهعنوان محیط اجتماعی است. تعلق به مکان در ارتباط با محیط های اجتماعی تعریف می شود. به طور کلی سه دسته بندی را براساس حس تعلق به مکان میتوان نام برد: 1- تعلق اجتماعی 2- تعلق کالبدی به مکان 3- شناخت فردی نسبت به مکان آلتمن و لو: در نقش اجتماعی به مکان به تعاملات و روابط فرهنگی-اجتماعی در مکان تأکید میکند و تعلق به مکان را ازنظر تعلق اجتماعی تفسیر میکند.
|
|
دسته بندی حس تعلق به مکان |
تعلق اجتماعی |
عمدتأ بر پایه تعاملات اجتماعی در محیط صورت می گیرد و محیط از این منظر گونه ای از تعلق به همراه ترکیبی از عناصر اجتماعی است و نقش متغییرهای اجتماعی نظیر فرهنگ، نمادها و نشانه های اجتماعی نیز از اهمیت بالایی برخوردارند. لاوسون[11]: درکتاب «زبان فضا» به قوانین محیط بهعنوان ضوابط طراحی با نام قوانین نانوشته یادکرده که از هنجارهای ارزشی فرهنگ و تعاملات اجتماعی بر می خیزد. |
|
تعلق کالبدی به مکان |
برگرفته از عناصر کالبدی به مکان بهعنوان جزئی از فرآیند هویت انسانی و شناخت میباشد. فعالیتهای حاکم در یک محیط را براساس عوامل اجتماعی، کُنش ها و تعاملات عمومی انسان تعریف میکند و عناصر کالبدی از طریف ارتباط درونی با محیط در ایجاد حس تعلق می انجامد. شکل، اندازه، رنگ، بافت و مقیاس بهعنوان ویژگی های فرم نقش مؤثر در شکلگیری حس تعلق داردریجرولاوارکاس: تعلق کالبدی از نقش های مهم و اساسی و ریشه دار فرد نسبت به محیط است که به همراه عناصر کالبدی در شکل دهی معنای تعلق به خاطره می انجامد. |
||
شناخت فردی نسبت به مکان |
بر پایه ارتباط عاطفی فرد با محیط قرار می گیرد و در طراحی بهصورت کالبدی خود را نمایان میکند. عوامل کالبدی همچون حریم ها، مالکیت و همسایگی ها از مهمترین عوامل ادراک انسانی نسبت به محیط میباشد. |
مأخذ: فلاحت، 1385: 48
حس تعلق به مکان در بناهای قدیمی
حس مکان وضعیتی «خودآگاهانه» از خلق معنا از طریق بهوجود آوردن دلبستگیها از مکان فیزیکی است. در شهرهای مدرن، حسمکان، به نوعی در پروژههای حفاظت تاریخی از بناهی قدیمی باارزش و با ستودن هویت ملی، منطقهای یا محلهای آشکار میشود. معنی و خاطره مکان تا زمان زیادی بعد از تغییر مکان ازنظر فیزیکی شکل می یابد. رِلف (1976) معتقد است، عمیقترین سطح وابستگی به مکان بهصورت نیمه هشیارانه و ناخودآگاه به وجود می آید که طی آن اُنس و آشنایی با مکان از بخش هشیارآگاهی محو میشود (Relph, 1976: 32).
نوربرگ شولتس (1996)، با نگاهی پدیدارشناختی، تعلق داشتن به مکان را به معنای برخورداری از پایگاه وجودی میداند. شولتس بشر را بخشی کامل و صحیح از محیط میداند و معتقد است فراموش کردن این نکته به بیگانگی انسان و محیط منجر می شود؛ بنابراین، پذیرش بیچون و چرای ارزشهای همگانی و توجه بیش از حد به کارایی به منزله هدف را از مهمترین عوامل ایجاد مکانی در دوره های معاصر میتوان ذکر کرد.
بنابراین، تأثیر این نیروها، از طریق عواملی چون: ارتباط جمعی، فرهنگ جمعی و قدرت مرکزی، آشکارشده و موجب تزلزل و تضعیف مکان و جابهجایی آن با فضاهای بی هویت و ناشناس گردیده است و نیز از طریق مواجه مکرر ما با مکان و تداعی های پیچیده در خاطرهها و تأثیرات ما بنا شده است. در حوزه پدیدارشناسی حس مکان، حقیقت مکان است و بیشتر به معنای ویژگیها و خصلتهای غیرمادی یا شخصیت مکان بهکار میرود که معنای نزدیک به روح مکان[12] دارد. به این معنا که بعضی مکانها چنان جاذبهای دارند که به فرد نوعی احساس وصف نشدنی القاء میکنند و او را سرزنده، شاداب و علاقهمند بهحضور و بازگشت به آن مکان میکند (Schulz, 2008: 72).
فریتز استیل[13] حس مکان را این گونه شرح می دهد:
1. رابطه انسان و مکان تعاملی است، یعنی مردم چیزهای مثبت یا منفی را به محیط میدهند و سپس از آن می گیرند؛
2. تصور مکان نه فقط کالبدی، بلکه روانی و تعاملی است و حس مکان بهعنوان یک تجربه از ترکیب یک مکان، رفتار و آنچه انسان به آن می دهد، به وجود می آید؛
3. برخی از فضاها آنچنان روح مکان قوی دارند که بر انسانهای مختلف تأثیرات مشابه میگذارند و مکانها در افراد مختلف حسهای متفاوتی ایجاد می کنند (Altman & Low, 1992: 123).
درواقع، احساس تعلق و وابستگی به مکان سطح بالاتری از حس مکان است که در هر موقعیت و فضا به منظور بهرهمندی و تداوم حضور انسان در مکان نقش تعیین کنندهای مییابد. درواقع وابستگی به مکان[14] رابطه نمادین ایجاد شده توسط افراد به مکان است که معانی احساسی، عاطفی و فرهنگی مشترکی به یک فضای خاص میدهد. فرهنگی بودن تعلق به مکان به معنای این است که دراکثر افراد تجربه و تحلیل فضا بهصورت نماد مشترک فرهنگی قابل تجربه است. درواقع افراد مکانها را به خصوصیات فرهنگی ربط میدهند، به گونهای که یک فضا میتواند محرک تجربه انسان و ارزش های بناها قدیمی در مفاهیم و معانی فرهنگی شود (جدول 2).
جدول 2. تعریف سیتالو از شش نوع رابطه نمادین میان انسان و محیط
ردیف |
شش رابطه نمادین |
توضیحات |
1 |
ارتباط تبارشناسانه |
این گونه ارتباط انسان و محیط از طریق شناسایی تاریخی مکان خانواده یا جامعه صورت می گیرد. |
2 |
ارتباط به واسطه از دست دادن مکان |
این رابطه تعلق مکانی به واسطه از دست دادن مکان و تجدید خاطره با فرآیند آفرینش مجدد مکان ایجاد می گردد. |
3 |
ارتباط اقتصادی |
این رابطه به رابطه مالکیت یا میراث به وجود می آید، در اینگونه رابطه چون زمین عاملی اقتصادی میباشد. |
4 |
ارتباط مذهبی و معنوی |
تعلق مکانی به واسطه تطابق میان اسطوره ها و نمادها از طریق مناسبات مذهبی و معنوی به وجود می آید. |
5 |
ارتباط زیارتی |
زیارت یک مکان به معنای تمایل به دیدار دیگران و مشارکت در مراسم است که نوع خاصی از تعلق به مکانی میباشد. |
6 |
ارتباط روایتی |
رابطه بین فرد به واسطه نامگذاری روی مکان صورت می گیرد و با سرزمین و فضا آشنا می شود. |
مأخذ: Altman & Low, 1992: 124
رابطه هویت مکان و دلبستگی به آن
هویت مکان ابعادی از «خود» است که هویت فردی شخص را در ارتباط با مکان، براساس باورها، ترجیحات، احساسات، ارزش ها، اهداف، تمایلات رفتاری و مهارت های وی در رابطه با مکان بهصورت آگاهانه و ناآگاهانه تبیین می کند. هویت مکان در عین آنکه وابسته به فرد، تجارت خاص و نحوه اجتماع پذیری اوست، انعکاس دهنده افراد و گروه هایی است که درآن مکان خاص زندگی می کنند. گذشتة مکانی فرد بهعنوان ابزاری در برآوردن نیازهای فرهنگی- اجتماعی، روان شناختی و فیزیولوژیکی فرد است (Proshansky, 1983: 159). مکان از سه مؤلفه مرتبط به هم که بدان معنا و مفهوم خاص می بخشد تشکیل شده است. محیط فیزیکی، روان شناسی درونی افراد و فرآیندهای اجتماعی (Canter, 1977: 159). حس مکان وابسته به احساس و تصور افرادی است مکان را تجربه کرده اند و مربوط به نیاز هویت بخشی محیط شخصی و نیاز به بودن در یک مکان با هویت برای افراد است (Relph, 1976: 64). دلبستگی به مکان چیزی فراتر از تبعیت از مکان، بلکه منعکس کننده هویت افراد است. آلتمن، معتقد است دلبستگی به مکان در نحوه ادراک هویتی فردی و جمعی تأثیرگذار بوده و مبتنی بر فعالیت هایی است که افراد در قالب مقتضیات فرهنگی انجام می دهند (Altman & Low, 1992: 148). حس مکان به توانایی مکان در برانگیختن احساسات انسانی به واسطه کیفیاتی بستگی دارد که آن را از سایر مکان ها متمایز می کند (Lynch, 1960: 186). هویت مکان تشکیل شده از تصویر ذهنی، تولید تجارب، تفکرات، خاطرات و احساسات بی واسطه و تفسیر هدفمند از آنچه هست و آنچه باید باشد (Relph, 1976: 56). هویت مکان نیز نوعی دلبستگی عاطفی با مکان برپایه اهمیت نمادین مکان که بهعنوان ظرف عواطف و احساسات میباشد و به زندگی فرد، هدف و معنا می بخشد (Willams & Vaske, 2003: 830). تحقیقات برروی حس مکان اغلب بر روی سه ساختار دلبستگی به مکان، تعبیت از مکان و هویت مکان متمرکز شده است (Stedman, 2003: 149). هر چند در مورد کارکرد عناصر کالبدی و فعالیت در بسط و توسعه هویت مکان بحث شده است، اما به نقش معنا و هویت در ساخت مکانهایی که دارای دلبستگی مکانی قوی است، به اندازه کافی توجه نشده است. برای ادراک مکان بهعنوان یک فرایند تجربی، بررسی مفاهیمی که مردم را وابسته به یک محل یا موضع کرده و سعی در ایجاد حس مکان کند، بسیار پراهمیت است. رلف انواع هویت مکان را براساس تصورات از درون و برون مشخص می کند (Relph, 1976: 48)؛ بنابراین، در مکان بودن، دلبستگی به مکان را قوی تر و عمیق تر منعکس می کند و به موجب آن معانی، ارزش های فرهنگی، تجربیات و کیفیات مرتبط با مکان که در محیط منعکس شده، قابل فهم و درک بهتر است. حس مکان نیز وابسته به احساس و تصور افرادی است که کاملاً مکان را تجربه کردند و این امر مربوط به هویت بخشی و نیاز به بودن در یک مکان باهویت برای افراد است (شکل 2).
شکل 2. متغیرها و مدل مفهومی پژوهش
روش تحقیق
روش تحقیق، به لحاظ هدف کاربردی، به لحاظ ماهیت توصیفی- تحلیلی است. گردآوری داده ها به دو شیوه اسنادی (مطالعات نظری و داده های توصیفی محله قدیمی منتخب) و میدانی با تکنیک پرسشنامه بهصورت سوالهای بسته در قالب طیف لیکرت (پنج طیف از بسیار کم تا بسیار زیاد) انجام شده است. مبانی نظری تحقیق ازنظریات کریستین نوربرگ شولتس که به نوبه خود ازنظریات مارتین هایدگرمتأثر بوده، شکل گرفته است. امتیازدهی و سطح بندی حس تعلق به مکان سکونتی در محله ساغریسازان با استفاده از جدول جنیفر کِراس که در مبانی نظری به آن اشاره شده است بهعنوان مکمل نظریات شولتس انتخاب گردید. درضمن، برحسب نظریات و جدول مراتب هفتگانه که ادوارد رلف در زمینه سلسله مراتب دیالکتیک عرصه درونی- عرصه بیرونی ارائه نموده، نتایج مصاحبهها درخصوص سلسله مراتب عرصه درونی و بیرونی خانههای قدیمی باارزش در محله ساغریسازان مورد تحلیل قرار گرفت. در روش تجزیه و تحلیل، در بخش هایی از این تحقیق، با توجه به پیچیدگی در شناسایی معیارهای هویتی و همچنین سنجش میزان حس تعلق ساکنین نسبت مکان سکونت از رویکرد ترکیبی[15] کمی- کیفی استفاده شده است. ازاینرو، بخش توصیفی براساس نوشتار، جداول نوشتاری و مقایسه های تصویری بهصورت کیفی تحلیل شدند و در بخش های دیگر در پژوهش حاضر شاخصه های آماری، جداول، نمودارها بهصورت کمیتی صورت گرفته است. تحلیل داده های این پژوهش توسط نرم افزار SPSS صورت پذیرفته است. انتخاب مناسب آزمون آماری در SPSS دارای اهمیت بالای میباشد. لذا، در این پژوهش، حجم زیادی از داده های آماری بهعنوان نمونه گردآوری شده که از طریق آنها میتوان به سوالها و فرضیههای تحقیق پاسخ داد. نوع آزمون مورد استفاده در SPSS از طریق میانگین یا واریانس نمونه انجام شد و محاسبه برآوردهای پارامتر جامعه و فرآیند پژوهش از سال 1395 در بازه زمانی 18 ماهه صورت پذیرفت. برای تعیین پایایی ابزار پرسشنامه تحقیق، از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد که مقدار آن 717/0 با پایایی قابل قبول بدست آمده است. زمانی که نه از واریانس جامعه و نه از احتمال موفقیت یا عدم موفقیت متغیر اطلاع داریم و نمیتوان از فرمولهای آماری برای برآورد حجم نمونه استفاده کرد از جدول مورگان استفاده میکنیم. این جدول حداکثر تعداد نمونه را می دهد که در آن S: حجم نمونه و N: حجم جامعه میباشد. در انتخاب نمونهها با توجه به درنظر گرفتن جدول مورگان و با توجه به محدوده جمعیت بافت محله، حجم جامعه N شامل تعداد خانههای قدیمی باارزش میباشد که بالای 50 سال قدمت دارند و درحال حاضر افرادی که در خانههای قدیمی باارزش محله ساغریسازان زندگی میکنند 55 خانوار شناسایی شده است (در این گزینش جامعه آماری، تلاش شد تمامی اقشار استفاده کننده از خانههای بومی و قدیمی باارزش واقع در محله ساغریسازان، شامل خانههایی که ساکنین درحال حاضر سکونت دارند و خانههای تغییر کاربری و بازسازی شده، در نظر گرفته شود). حجم نمونه Sبا توجه به تعداد حجم جامعه که 55 خانوار بود، بر طبق جدول مورگان 47 خانوار در بافت قدیمی و باارزش ساغریسازان انتخاب شده است.
محدوده مورد مطالعه
شهرستان رشت در مختصات جغرافیایی ۳۷ درجه و ۱ دقیقه تا ۳۷ درحه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خط استوار و ۴۸ درجه و ۳۵ دقیقه تا ۴۹ درجه و ۳ دقیقه طول جغرافیایی از نصف النهار مبدا در بین ارتفاعات تالش و دریای خزر واقع شده است.همچنین، شهرستان رشت از شمال به دریای خزر و بندر انزلی، از جنوب به شهرستان رودبار، از شرق به شهرستانهای سیاهکل و آستانه اشرفیه و از غرب به شهرستانهای فومن، صومعه سرا و شفت منتهی می شود.
شهر رشت با مساحت 8/14670 هکتار و جمعیت براساس آمار سال 94 معادل 698014 نفر است که دارای بافت فرسوده و قدیمی مصوب به مساحت 6/965 هکتار میباشد که نسبت مساحت بافت فرسوده به سطح کل شهر رشت معادل 07/0 درصد نسبت به مساحت کل شهر میباشد (سرشماری نفوس و مسکن ایران- گیلان، 1394). محلات شهر رشت در طی دوره های مختلف رشد و تحول شهر، به لحاظ تقسیمات و تعداد دچار دگرگونی شدند و حتی نامهای قدیمی که به آنها نسبت داده می شد، به مرور به فراموشی سپرده شد.
محلات قدیمی و تاریخی شهر، 8 محله به نام های کیاب، خمیران، چوماسرا، پسکیا، استادسرا، بازار، صیقلان، زاهدان بودند. به مرور با تغییرات عمرانی ناشی از طرح جامع اول در شهر و احداث معابر جدید و عریض، مرز محلات تغییر یافت، بهعبارتی خیابان های نسبتاً عریض و جدیدالاحداث، قاطعانه ارتباطات کالبدی و عملکردی و روابط اجتماعی اهالی داخل محلات را جدا نموده و همراه با رودخانههای زرجوب و گوهررود مرزهای جدید محلات را رقم زد. به همین علت محدوده برخی محلات با محدوده گذشته آن متفاوت شد و نه تنها محدوده محلات، بلکه عناوین محلات باقی مانده از دوره قاجار نیز تغییر کرد. ساغریسازان بخشی از محله بزرگ خمیران زاهدان است و از جمله محلات قدیمی و باارزش شهر رشت محسوب می شود (شرکت مهندسی طرح و کاوش: 1386، 34).
شکل 3. محدوده و موقعیت خانههای قدیمی گزینششده در مرز و قلمرو محله ساغریسازان
مأخذ: https://www.google.com/maps/place/Rash
محدوده مورد مطالعه دراین پژوهش از قدیمیترین محلات شهر رشت و از قدیم مرکز فرهنگی و مذهبی شهر رشت بوده است. وجود امامزاده خواهرامام، مدارس عالیه، مساجد و بقعههای نزدیک به هم در همجواری دومین بازار شهر رشت یعنی ساغریسازان نقش آن را برجستهتر کرده است. بافت این منطقه بهصورت ریزدانه بوده و خیابان های دانشسرا و ساغریسازان (بادی ا...) که بهصورت نیم دایره غیرمنظم از میدان پاسداران به وسط خیابان مطهری کشیده شدهاند که از وسط این بافت فشرده گذشته و دو محله مذکور را از هم تفکیک میکند، به طوری که محله رودبارتان در شرق و شمال و ساغریسازان در غرب قرار میگیرند. خیابان ساغریسازان با بدنه کاملاً تجاری و بهعنوان یک خیابان جمع کننده، باعث استقلال این دو محله از شهر شده است، به طوری که این دو محله درکنارهم بهعنوان یک هسته مستقل میتوانند نیازهای خود را عمل کنند. وجود مراکز مذهبی متعددی دراین منطقه مثل امامزاده خواهرامام، مسجد آقا سید عباس و آقا سید اسماعیل، چهاربرادران و مسجد سوخته تکیه، خانههای قدیمی باارزش موجب شدند که نقش قدیمی فرهنگی و مذهبی این محلات تقویت شود. این بناهای مسکونی و غیرمسکونی با کالبدی متمایز بهصورت توده هایی گسترده به آسانی در منطقه قابل شناسایی هستند و بهعنوان یک نشانه در منطقه محسوب می شوند که باعث هویت بخشیدن به محله و حتی شهر شدند. ساغریسازان جزء محدود محلات رشت است که محدود بافت سنتی آن حفظ گردید است. قدمت و سنت از ویژگیهای مهم و قابل توجه محله ساغریسازان است که در آن، فقیر و غنی درکنار هم بدون جدایی گزینی زندگی میکردهاند و امروزه بافتی باارزش قدیمی محسوب میشود که بخشی ازآن دستخوش تغییر شده و بسیاری از ثروتمندان محله ازآن کوچ کردهاند (شکل 3 و 4).
شکل 4.نقشه و عکس پاناراما از خیابان اصلی ساغریسازان، بازار سنتی و دسترسی به خانههای بومی
یافتهها
در این قسمت ابتداء به بررسی سنجش میزان و نحوه مشارکت ساکنین در نوسازی و یا بازسازی واحدهای مسکونی بر طبق الگوی معماری قدیمی پرداخته شده است و سپس با توجه به مبانی نظری، نقشه ذهنی ساکنین خانههای گزینششده نسبت به مرز و قلمرو محله- تمرکز و محصوریت خانههای گزینششده نسبت به مراکز غیرمسکونی محله - عرصه های درونی و بیرونی خانهها نسبت به محله- احساس امنیت و خوانایی خانههای گزینششده نسبت به محله- شناسایی و حس تعلق به مکانِ سکونت در محله مورد سنجش قرار گرفت و درنهایت پیشنهادهایی ارائه گردیده است.
سنجش قرار گرفت و در نهایت راهکارهایی ارائه گردیده است.
سنجش میزان مشارکت ساکنینخانههایباارزش در نوسازی
نتایج مطالعات مصاحبه با ساکنین و پرسشنامهها در این زمینه حاکی از آن است که 76 درصد از ساکنین با توجه به حس تعلق به خانه خود، تمایل به مشارکت در نوسازی و یا بازسازی واحدهای مسکونی خویش بر طبق الگوی معماری قدیمی را دارند. درمقابل 24 درصد از پاسخ دهندگان تمایلی به همکاری با شهرداری و متولیان امر نوسازی (به جهت صدور مجوز ساختوسازهای بیرویه و بلند مرتبه سازی) ندارند (نمودار 1).
نمودار1. ارزیابی میزان مشارکت ساکنین در نوسازی واحدهای مسکونی بر طبق الگوی معماری قدیمی
براساس مصاحبههایی که از فرآیند پرسشنامه با ساکنین شد، اکثریت آنها علت عدم دلبستگی به ساختوسازهای جدید را اینگونه بیان کردند: ساختمان های مسکونی جدیدالاحداث در محله قدیمی ساغریسازان دارای بدنهای یکسان و یکنواخت میباشند و استفاده از مصالح مشابه، ازجمله ورق آلومنیومی در بدنه بنا باعث عدم هویتمندی و ماندگاری در ذهن ساکنین شده است. درضمن، به همسایگان خود در مورد منافع حاصل از نوسازی واحدهای به همسایگان خود در مورد منافع حاصل از نوسازی واحدهای مسکونی و آپارتمانسازی اعتماد ندارند و این دلیلی است که اقدام شخصی را بهعنوان اولویت اول برگزیده اند. بنابراین میتوان گفت، ساکنین محله شرط مشارکت خود در نوسازی واحدهای مسکونی محله را، توجه به ساختارهای هویتمند و الگوهای اصیل قدیمی در احیاء و بازسازی خانههایشان می دانند (شکل 5).
شکل 5. ساختوسازهای جدید و آپارتمانسازیهای بی هویت درکنار خانههای قدیمی بارزش محله
نقشه ذهنی ساکنین خانههای گزینششده نسبت به مرز و قلمرو محله
هر نوع محصوریتی به وسیله مرز تعریف میشود. هایدگر دراینباره میگوید: «مکان و قلمروی مرز، بدون ارتباطش با محیط مجاور نمیتواند موجودیت داشته باشد» (Sun-Young: 2003: 26). جدول 3 براساس این پرسش است که «ازنظر شما، مرز و قلمروی محله ساغریسازان کجاست؟». در مجموع از 47 نفر مصاحبه به عمل آمده در بسیاری از پاسخها، چند مرز در جهات مختلف محله مورد اشاره قرار گرفت (شکل 5). اکثر مصاحبه شوندگان به بیش از یک پاسخ اشاره داشته اند (به دلیل اینکه نوع مصاحبه بهصورت پرسش باز بوده است). ساکنان قدیمی محله در معرفی مرز محله راحت تر بودند، ولی ساکنین جدید به علت مدت کم سکونت و استفاده از محیط، پاسخهای پراکنده و گوناگون دادند که تفکیک مرز ساغریسازان برای آنان مشکل بوده است. درمجموع از 47 نفر مصاحبه به عمل آمد که در بسیاری از پاسخ ها، چند مرز درجهات مختلف محله مورد اشاره قرار گرفت (جدول 3).
جدول 3. پاسخهای مصاحبه شوندگان در مورد مرز و قلمرو محله ساغریسازان و اطراف محدوده
گزینه ها |
مصاحبه شوندگان در محدوده مطالعه |
||||||||
محل استقرار خانهها |
پل عراق/ صومعه بیجار/ رودبارتان |
خمیران زاهدان/پل عراق/ راسته ساغریسازان |
صومعه بیجار/ راسته ساغریسازان/ چهار راه بادی ا... |
دانشسرا/ پل عراق/ راسته ساغریسازان |
رودبارتان/ راسته ساغریسازان/ خواهر امام |
راسته ساغریسازان/ چهار راه بادی ا.../گذر فرخ |
خواهر امام/ چهار راه بادی ا.../ |
چهار راه بادی ا.../ گذر فرخ/ پل عراق |
گذر فرخ/ راسته ساغریسازان/ چهار راه بادی ا... |
تعداد پاسخ های خانوار 47 |
1 |
5 |
6 |
1 |
5 |
20 |
3 |
2 |
4 |
100٪ |
3٪ |
11٪ |
12٪ |
3٪ |
11٪ |
42٪ |
6٪ |
4٪ |
8٪ |
تمرکز و محصوریت خانههای گزینششده نسبت به مراکز غیرمسکونی محله
نوربرگ شولتس معتقد است که در واقع هر مکانی که درآن معنا آشکار میشود، یک مرز است. زندگی در مرز به بالاترین شدت خود میرسد و به این علت که ورود به مکان، از همان آغاز، رسیدن به مرز را خبر میدهد (Schulz, 2008: 221). میتوان گفت تمرکز و محصوریت نقش مهمی را در ایجاد درک فضایی و ارتباطی استفاده کننده و محیط ایفا میکند تاجایی که اگر یک فضا به شکل مطلوبی محصور نشود، نمیتوان به یک فضای شهری مطلوب دست یافت. با توجه به %80 اشتراک پاسخ دهندگان، به دلیل آنکه ساغریسازان از مسیرها و جهت های مختلف با محله های مجاور ارتباط دارد و نقش محوری اماکن مذهبی قدیمی و بازار سنتی در ارتباط با مساکن قدیمی باارزش آن در مقیاسی فرامحله عمل میکند، ساغریسازان را نمیتوان فضایی متمرکز و محصوری به حساب آورد (جدول 4).
جدول 4. نتایج مصاحبه از ساکنین خانههای قدیمی باارزش در ارتباط با تمرکز و محصوریت خانهها نسبت به مراکز غیرمسکونی محله
تعداد مصاحبه شونده |
بازار ساغریسازان |
اماکن مذهبی |
قهوه خانهها |
مغازه ها |
اماکن ورزشی |
پارک های مجاور محله |
47 |
8 نفر |
11 نفر |
8 نفر |
7 نفر |
6 نفر |
7 نفر |
100٪ |
17٪ |
23٪ |
17٪ |
15٪ |
13٪ |
15٪ |
عرصه های درونی و بیرونی خانهها نسبت به محله
رِلف معتقد است که مفهوم دیالتیک و عرصههای درون و بیرون، هسته اصلی ساختار سکونت در مکان است. اگر شخصی احساس در درون بودن در مکان را داشته باشد، وی به جای ترس، احساس
ایمنی دارد، به جای بی پناهی، پناهگاه دارد، به جای اضطراب، حس راحتی و تعلق دارد. رِلف برای عرصه درون- برون قائل به سلسله مراتبی هفتگانه است (جدول 5).
جدول 5. سلسله مراتب دیالکتیک عرصه درون و بیرون از دیدگاه رِلف
ردیف |
سلسله مراتب دیالکتیک عرصه درون و بیرون |
نظریه و توضیحات |
1 |
عرصه بیرونی هدفمندانه |
مکان، بهعنوان یک شی، مجزا از فرد تجربه کننده مکان مورد مطالعه قرار می گیرد. |
2 |
عرصه بیرونی وجودی |
شخص حس می کند جدا از مکان یا خارج آن است (حس بیگانگی، بی خانمانی و...) |
3 |
عرصه بیرونی ضمنی |
موقعیتی که در آن، مکان صرفاً جایگاهی برای نوعی فعالیت است. |
4 |
عرصه درونی وجودی |
شامل حس وابستگی و راحتی در مکان بوده و این حس عمیق ترین نوع تجربه مکان است. |
5 |
عرصه درونی غیر مستقیم |
موقعیتی که از درگیری عمیقاً دست دوم (از طرق نقاشی و داستان و...) با مکان مرتبط می شود. |
6 |
عرصه درونی توأم با همدلی |
موقعیتی که در آن شخص بهعنوان یک فرد بیرونی تلاش می کند مکان را عمیقاً بشناسد. |
7 |
عرصه درونی رفتاری |
موقعیتی که در برگیرنده دقت و توجه سنجیده و حساب شده به ظاهر مکان است. |
ورودی و گشودگی اصلی به محله ساغریسازان، از چهاراه بادی ا... در تقاطع خیابان مطهری میباشد، اغلب پاسخ دهندگان اشاره کردند که اگر از سمت چهارراه بادی ا... وارد محله شویم کاملاً حس ورود به درون محله به انسان القا می شود.
نتایج مصاحبهها درخصوص سلسله مراتب عرصه درونی و بیرونی خانههای گزینششده نسبت به محله ساغریسازان برحسب مراتب هفتگانه رِلف در نمودار زیر نشان داده شده است (نمودار 2).
|
نمودار2.نتایج مصاحبهها درخصوص سلسله مراتب عرصه درونی و بیرونی خانههای قدیمی واقع شده درمحله ساغریسازان بر حسب مراتب هفتگانه رِلف
احساس امنیت و خواناییخانههایگزینششده نسبت به محله
منظور از خوانایی(جهتیابی)، آن است که به آسانی بتوان اجزای شهر را شناخت. خوانایی، افراد را قادر به استفاده از محیط و پیش بینی آن می سازد. خوانا بودن محیط به اشخاص، نوعی احساس امنیت و تعلق می دهد (Lynch, 1960: 12). طبق مصاحبههای صورت گرفته شده، محدوده مطالعاتی برای اکثر استفاده کنندگان جدید از محیط و یا گردشگران غیر بومی، بالاخص کوچههای پر
پیچ و خم آن و خانههای واقع شده در آن اصلاً خوانا نبوده و افراد در جهتیابی خود به شدت دچار سردرگمی می شوند. برای افرادی که برای مدتی طولانی در محله ساغریسازان ساکن هستند و دوران نوجوانی و جوانی خود را در آن زندگی کرده اند و در محله بزرگ شده اند، یا حتی بعد از مهاجرت چندین ساله، تمام کوچه ها و گذرهای محله برای آنان قابل جهتیابی بوده است (جدول 6).
جدول 6. نتایج مصاحبهها در تعیین میزان خوانایی محیط محله و دسترسی به مکان سکونت
تعداد مصاحبه شوندگان |
جهتیابی در محیط محله خوانا است |
جهتیابی در محیط محله خوانا نیست |
جهتیابی فقط در مسیر اصلی خوانایی دارد |
47 |
26 |
8 |
13 |
100% |
55% |
17% |
28% |
شناسایی و حس تعلق به مکانِ سکونت در محله
شناسایی عبارت است از آشنا شدن با محیطی خاص که باعث امنیت احساسی، عاطفی و لذت بردن از محیط میشود. در واقع شناسایی، پایهای برای حس تعلق داشتن انسان به محیط است (Schulz, 2008: 35). طبق مصاحبههای صورت گرفته شده با توجه به عواملی چون مشکلات موجود در فرسودگی خانهها و یا ترافیک در ساعات ظهر و عصر، نارضایتی از زندگی و خدمات
شهری، مشکلات اقتصادی، وضعیت ضعیف فرهنگی محله (به علت تجمع افراد بومی در کنار مغازه ها برای گفتگو) و نوع تفکر و نگرش به زندگی، فقط %51 از پاسخ دهندگان به حس اُنس و دوستی با محیط و مکان سکونتی در محله قدیمی اشاره کردند. ازاینرو، این عوامل باعث تأثیر کاهنده حس تعلق به مکان زندگی در محله محسوب میشود (جدول 7).
جدول7.سنجش میزان حِس تعلق به خانههای قدیمی در محله ساغریسازان
تعداد مصاحبه شوندگان |
با محیط خانه اُنس دارم |
نسبت به محیط خانه بی تفاوت هستم |
با محیط خانه اُنس ندارم |
47 |
24 |
9 |
14 |
100% |
51% |
19% |
30% |
در این قسمت از پژوهش به چند نمونه از مصاحبهها اشاره میکنیم: فردی تحصیل کرده دارای مدرک کارشناسی ارشد شهرسازی، 48 ساله که به مدت 3 سال در این محله زندگی کرده میگوید: «به نظرم ساختوسازهای جدید و آپارتمانسازیهای بیرویه سیما و منظر بافت سنتی را مخدوش کرده است و به اندک خانههای اصیل و قدیمی که دارای عناصر شاخص معماری است توجه شده و حتی اینگونه خانههارا تغییر کاربری دادهاند. البته پارامترهای مثبتی مثل تعاملات اجتماعی و حضور قوی ساکنین در این محله موج می زند». یا فردی 64 ساله که بیش از 60 سال در محله ساغریسازان از کودکی بزرگ شده و محل کسب و سکونتش در این محله است عنوان میکند: «با توجه به فرسوده و قدیمی بودن خانهام نسبت به فضای داخلی و حیاط و حوض و حتی در چوبی ورودی خانهام حِس خوبی دارم و با توجه به مشکلات اقتصادی، بهاین مکان سکونتی و کسبوکار خود در بازار سنتی ساغریسازان افتخار میکنم. در محله همه مرا می شناسند و این قضیه حِس خوبی به من می دهد».
عامل بسیار مهمی که در ارتقای حس تعلق به مکان محله قدیمی
عامل بسیار مهمی که در ارتقای حس تعلق به مکان محله قدیمی
|
در بعضی افراد وجود دارد، وجود ارتباطات غنی و قوی انسانی موجود در ارتباط برقرارکردن با عناصر هویتمند تزیینی و عناصر قدیمی در خانهها و حتی سیمای و منظر سنتی محله است که باعث میشود علی رغم مشکلات بسیاری که این مکانهای سکونتی دارد، تعدادی از افراد و خانوارهایی که زمان زیادی را در این محله سپری کردند، حس تعلق داشته باشند. نمودار زیر با توجه به امتیاز دهی سطوح مختلف حسِ تعلق به مکان با استفاده از جدول جنیفر کِراس بهعنوان مکمل نظریات شولتس در مبانی نظری اشاره شد، به دست آمده است؛ یعنی تعداد افرادی که در هر سطح قرار دارند به تعداد کل مصاحبه شوندگان تقسیم شده و درصد های فوق به دست آمده اند، از این رو، 45 درصد از مصاحبه شوندگان مکان سکونت خود را دلیل تعلق به مکان انتخاب نمودند. بر پایه یافتههای تحقیق، در این سطح فرد نه تنها از نام و نمادهای مکان آگاه است، بلکه با مکان، احساس بودن و تقدیر مشترک داشتن نیز دارد. در این حالت نمادهای مکان محترم و آنچه برای مکان رُخ می دهد، برای فرد مهم است (نمودار 3).
نمودار 3. امتیاز دهی و سطح بندی حس تعلق به مکان سکونتی با استفاده از جدول جنیفر کِراس در محله ساغریسازان
بحث و نتیجهگیری
با توجه به تحلیلهای صورت گرفته در بخش یافتهها و بحث، در این پژوهش میتوان گفت در محله ساغریسازان پارامترهایی مثبت و منفی در تحقق حس تعلق به مکان سکونتی وجود دارند. ولی درکل، با توجه به مشاهدات و نیز مطالعات و مصاحبههای انجام پذیرفته، باید گفت افراد، ازنظر حس تعلق به مکان سکونتی خود در خانههای قدیمی محله ساغریسازان درکل وضعیت مطلوبی قرار دارند. از عوامل مؤثر در ارتقا و تضعیف حس تعلق به مکان در محله موردنظر بر پایه یافتههای تحقیق میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
عوامل مؤثر در تضعیف حِس تعلق به مکان در محله قدیمی ساغریسازان:
- ناهمخوانی بافت قدیم با ساختوسازهای جدید و آپارتمانسازیهای بیرویه؛
- مشکلات موجود در فرسودگی خانهها؛
- ترافیک در ساعات ظهر و عصر؛
- ضعف در شناخت نقشه ذهنی ساکنین جدید نسبت به خانههای گزینششده در مرز و قلمرو محله (اهمیت مدتزمان سکونت)؛
- فقدان خوانایی برای ساکنان جدید در محله خصوصاً در مسیرهای فرعی؛
- نارضایتی از خدمات شهری و مشکلات زیرساختی موجود در بافت قدیم، مشکلات اقتصادی؛
- فقدان حس زندگی جمعی، مهاجرپذیری، فقدان خاطرات جمعی در آپارتماننشینی، تغییر ذائقه و نگرش مردم به زندگی؛
- نیازهای روز مانند کمبود پارکینگ، عرض کم معابر.
نتیجه نهایی که از این پژوهش میتوانیم بهدست آوریم این است که: شناسایی و بهرهگیری از اصول کلی عناصر خانههای بومی در محله ساغریسازان نه بهصورت تقلید و اقتباس از صورتهای گذشته، بلکه بهعنوان الهام از جوهرهای از فرهنگ و هنریک قوم تاریخ انقضاء ندارد و امروزه هم میتواند متناسب با شرایط روز در افزایش حس تعلق ساکنین نسبت به حفظ هویت واحدهای مسکونی در محلههای شهری، مؤثر باشد.
راهکارها
براساس نتایج جاصل از این پژوهش، برای ارتقاء حس تعلق به مکان در محله ساغریسازان میتوان موارد ذیل را به عنوان راهکار ارائه داد:
ü تمایل مشارکت ساکنین در نوسازی واحدهای مسکونی بر طبق الگوی معماری قدیمی؛
ü قوت در شناخت نقشه ذهنی ساکنین قدیم نسبت به خانههای گزینششده در مرز و قلمرو محله (اهمیت مدتزمان سکونت)؛
ü خوانایی و جهتیابی راحت برای ساکنین قدیم در محله خصوصاً در مسیرهای فرعی (حس امنیت بیشتر برای ساکنین قدیمی و اهمیت مدتزمان سکونت)؛
ü بازار سنتی ساغریسازان کاملاً حس ورود به درون محله را برای ساکنین خانههای قدیمی القا میکند؛
ü وجود مکانهای قدیمی، تاریخی و هویتمند مانند خانههای قدیمی، مدرسه و مسجد و حمام؛
ü وجود بازار سنتی غنی و دسترسی آسان ساکنین به بازار؛
ü حس تعلق سکنی گزینی در خانههای قدیمی و ارتباط آن بااعتبار در کسبوکار در محله؛
ü اُنس با محیط و داشتن هویت فرهنگی اصیل در محله، اکثر ساکنان گیلانی، رشتی و حتی ساغریسازانی هستند؛
ü وجود ارتباطات قوی انسانی با محیط کالبدی مسکونی و غیرمسکونی به علت وجود بازار، مراکز مذهبی.
ü لذا، پیشنهادها و راهکارهای مؤثر در ارتقاء حس تعلق به مکان در محله ساغریسازان میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
ü توجه به تمایلات مشارکت ساکنین در نوسازی واحدهای مسکونی بر طبق الگوی معماری قدیمی؛
ü منع آپارتمانسازیهای بیرویه در بافت موردنظر، به علت وابستگی معنادار ساکنین در واحدهای مسکونی قدیمی نسبت به آپارتمانسازیهای جدید در محله ساغریسازان؛
ü اعطای تسهیلات بانکی و نظارت سازمانهای ذیربط برای مشارکت ساکنین در امر نوسازی بر طبق الگوی معماری قدیمی؛
ü عدم صدور مجوز از سوی نهادهای دولتی برای آپارتمان سازیهای بیرویه در بافت قدیمی باارزش؛
ü توجه به حفظ و نگهداری بناهای قدیمی مسکونی و غیرمسکونی هویتمند در محله مانند خانههای قدیمی، بازار سنتی غنی، مدرسه و مسجد و حمام، جهت شناخت نقشه ذهنی ساکنین نسبت مرز و قلمرو محله؛
1. Sense Of Place
[2]. Relph
[3]. Place
[4]. Christian Norberg-Schulz
[5]. Martin Heidegger
[6]. Fixed space
[7]. Counter Model
[8]. Belong to the place
[9]. The nature of the place
[10]. Jennifer Cross
[11]. Bryan Lawson
[12]. Genius Loci
[13]. Fritz Steele
[14]. Dependence on location
[15]. Mixed methd research
منابع
- سرمست، بهرام (1389)، بررسی و تحلیل نقش «مقیاس شهر» در میزان حس تعلق به مکان (مطالعه موردی: شهر تهران)، مجله مدیریت شهری، شماره 26: 146-133.
- شرکت مهندسی طرح و کاوش، (1386)، طرح جامع شهرستان رشت، با همکاری مهندسی مشاور شهرسازی، معماری و گردشگری پارسوماش، تهران.
- فلاحت، محمدصادق (1385)، مفهوم حس مکان و عوامل شکلدهنده آن، نشریه هنرهای زیبا، شماره 26: 46-57.
- فروزنده، علی جوان و مطلبی، قاسم (1390)، مفهوم حس تعلق به مکان و عوامل تشکیلدهنده آن، مجله هویت شهر، بهار و تابستان 90، شماره 8: 37-27.
تعلق به مکان و عوامل تشکیلدهنده آن، مجله هویت شهر، بهار و تابستان 90، شماره 8: 37-27.
- فون مایس، پی یر (1390)، نگاهی به مبانی معماری از فرم تا مکان، ترجمه: سیمون آیوازیان، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
- کلالی، پریسا و مدیری، آتوسا (1391)، تبیین نقش مؤلفه معنا در فرایند شکلگیری حس مکان، نشریه هنرهای زیبا، دوره 17، شماره 2: 51-43.
- مرکز آمار ایران (1394)، سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران- گیلان.
- Altman, Irwin. Low, Setha M. (1992), Place attachment. (3th Ed). New York: Plenum Press.
- Canter, David. (1977), The Pschology of place. London: The Architectural Press Ltd.
- Google, Map. (2017), Iran-Rasht. from https://www.google.com/maps/place/Rash
- Hall, Edward. (2008), The hidden dimension. New York: Doubleday.
- Lynch Kavin. (1960), The Image of the City. MIT Press: Cambridge, MA.
- Lewicka, M. (2011), Place attachment: How far have we come in the last 40 years? Journal of Environmental Psychology, 31: 207-230.
- Proshansky, Harold M. (1983), The City and Self-Identity, Environment and Behavior. 10 (2): 147-169.
- Partoy, P. (2008), Phenomenology of the place, Tehran: Art Academy of the Islamic Republic of Iran.
- Patterson, Michael E. Williams, Daniel R. (2006), Maintaining research traditions on place: Diversity of thought and scientific progress, Environmental Psychology, 25: 361-380.
- Relph, E. (1976), Place and Placelessness. London: pionnt.
- Relph, E. (2008), Disclosing the ontological depth of place: Heidegger’s Topology by Jeff Maplas, Environmental Topology by Jeff Maplas, Environmental & Architectural Phenomenology, 22(4): 4-16.
- Relph, E. (2009), A Pragmatic Sense of Place. Environmental & Architectural Phenomenology, Kansas State University, Architecture Department, 20(6): 8-19.
- Stedman, R. C. (2003), Is it really just a social cinstruction? The construction of the phical environment to sense of place, Socity & Natural Resources, 16(8):671-685.
- Scannell, L. Gifford, R. (2010), Defining place attachment: A tripartite organizing framework, Environmental Psychology, 30, 1-10.
- Schulz, Ch. (2009), Genius Loci: Towards a Phenomenology of Architecture. New York: Rizzoli.
- Schulz, Ch. (2008), Existence, Space and Architecture. London: Praeger Publishers.
- Sun-Young, R. (2003), Boundary and Sense of Place in Traditional Korean Dwelling, Sungkyun Journal of East Asian studies, 2(3):22-36.
- Willams, D. R. Vaske, J. J. (2003), The measurement of place Attachment: validity and generalizability of a psycholometric approach, Forest Science, 49 (6): 830-840.